۱۳۹۹ شهریور ۱, شنبه

بخشیدن متجاوز جنسی

 یادداشت: این متن ۵ جولای ۲۰۱۷ نوشته شده است

از دیشب که فیلم “فروشنده” را دیدم تا الان به «رعنا» فکر می کنم که علی رغم اینکه از درد تجاوز به خود می پیچید و از رفتن به حمام و تنها ماندن در خانه می ترسید، پس از دو هفته که شوهرش، عماد موفق به پیدا کردن فرد متجاوز شد، به عماد گفت: اگر آبروی پیرمرد را جلوی خانواده اش ببری، دیگر رابطه ای بین ما نخواهد بود. در این جا این سوال پیش می آید که آیا بخشیدن فرد متجاوز برای یک زن متاهل امکان پذیر است، آن هم به این سرعت؟ یا رعنا به خاطر اینکه نمی خواسته ارزش خود را در برابر شوهرش پایین بیاورد، اقرار نکرد که پیرمرد به او تجاوز نموده؟ یا رعنا به خاطر حفظ ایمان زن پیرمرد که به خاطر زنده ماندنش به خدا و ائمه توسل کرده بود، چشم از انتقام پوشید؟ چرا قربانیان بیش از متجاوز به فکر حفظ کانون خانواده متجاوز بودند؟ عماد نمی خواست گاو شود، رعنا به عنوان قربانی اصلی تجاوز از یک طرف نمی توانست واقعیت را به شوهرش بگوید، از طرف دیگر نمی خواست به پلیس مراجعه کند و سکوت و فراموشی واقعه را تنها مرهم درد خود می دانست! آیا واقعا سکوت و به فراموشی سپردن تجاوز، تنها مرهم درد تجاوز برای یک زن است؟

در فیلم “راب روی” (1995)، فرمانده “رات” به زن “راب روی” تجاوز می کند و پس از مدتی زن راب روی حامله می شود ولی نمی داند فرزندی که در شکم دارد، از راب روی است یا رات؟ راب روی پس از اینکه ماجرای تجاوز را از زبان دوستش می شنود، به همدردی با همسرش می پردازد و به او می گوید: گناه تو نیست و پس از گرفتن انتقام از رات، به زندگی با همسرش ادامه می دهد. در فیلم “لاک پشت ها هم پرواز می کنند” (2004)، “آگرین” توسط سربازانی که والدینش را می کشند در حلبچه مورد تجاوز قرار می گیرد و بچه ای به دنیا می آورد. او نمی تواند با ترومای تجاوز کنار بیاید و همواره بچه را “حرامزاده” می خواند در حالی که برادر معلولش او را از این کار نهی می کند و از او می خواهد تا بچه را بزرگ کنند و به آن ها کمک کند ولی آگرین نمی تواند و سرانجام سنگی به پای بچه بسته و او را در دریاچه ای غرق می کند و خودش را هم از بالای کوهی پرت می نماید. در فیلم فرانسوی “او” (2016)، “میشل” نمی تواند فرد متجاوز که همسایه اش بود، را ببخشد و ترتیبی می دهد تا فرد متجاوز توسط پسرش به قتل برسد. در پایان فیلم، میشل متوجه می شود زن متجاوز می دانسته شوهرش چه اخلاقی دارد ولی به خاطر ایمانش به خدا، به زندگی با او ادامه داده است.

توردیس الوا” ژورنالیست ایسلندی در 16 سالگی توسط دوست پسر استرالیایی اش به نام “تام استرنجر” به مدت دو ساعت مورد تجاوز قرار گرفت. روز بعد دوست پسرش با او قطع رابطه کرد. توردیس پس از 17 سال تصمیم گرفت تا با تام ملاقاتی در کیپ تاون پایتخت آفریقایی جنوبی داشته باشد و راجع به آن شب صحبت کرده و هر دو راه حلی برای درمان ترومای تجاوز پیدا کنند. آن دو امسال کتابی راجع به ماجرای تجاوز و چگونه بخشیدن فرد متجاوز نوشته و منتشر کرده اند. توردیس می گوید: سال های زیادی خودم را سرزنش می کردم، از خشم به خود می پیچیدم و به دنبال راهی بودم به تام صدمه بزنم. او ادامه می دهد: زندگی پس از خشونت، برای خیلی از ماها یک مصیبت است. ما به پلیس مراجعه نمی کنیم زیرا ما گیج هستیم، ترسیده ایم و شک داریم که کمکی دریافت کنیم. شروع به سرزنش کردن خودمان می کنیم و نسبت به غفلت هایی که در راستای محافظت از خود انجام داده، تعصب پیدا می کنیم. خود را با الکل/ مواد مخدر/ سکس/ غذا و یا کار کرخت و بی احساس می کنیم یا شروع می کنیم به آسیب زدن به خودمان تا از درد تجاوز رها شویم. ما متجاوزان خود را می بینیم و تظاهر می کنیم که اتفاقی نیفتاده زیرا مواجهه با واقعیت تلخ است. ما دچار اختلالات پس از حادثه و بیماری های روانی می شویم. ما راجع به بلایی که سرمان آمده سکوت می کنیم چون کسی واقعیت را باور نخواهد کرد یا بدتر از آن، خودمان را سرزنش و محکوم می کنند. فرهنگ “سرزنش کردن قربانی” به ما می گوید: راه درستی برای واکنش نشان دادن به خشونت وجود دارد مثل درست لباس پوشیدن و درست رفتار کردن مثلا دختر نباید الکل بنوشد، با متجاوز مبارزه کند، بلندتر جیغ بزند، مستقیما به پلیس مراجعه کند و پس از تجاوز، احساس شرم کند ولی واقعیت این است که هیچ راه درستی وجود ندارد. من بخشش را انتخاب کردم. بخشش، تنها راه حل است. من سزاوار آرامش و صلح درونی هستم و باید ماجرا را به فراموشی بسپارم و کسی حق ندارد به یک قربانی بگوید: چگونه عمیق ترین دردش را تحمل کند!

شکایت به پلیس و به محاکمه کشاندن متجاوز به دادگاه، به قول توردیس الوا در بیشتر موارد به سرزنش کردن قربانی می پردازد. در افغانستان، یک قاضی به دختری گفته بود: چرا از شرم خودت را نکشتی که به محکمه آمدی؟ در اسپانیا یک قاضی از قربانی تجاوز پرسیده بود: آیا پاها و اعضای جنسی زنانه ات را بسته بودی؟ یک قاضی کانادایی از قربانی تجاوز پرسیده بود: چرا نتوانستی زانوهایت را کنار هم نگه داری؟ در آفریقای جنوبی یک وکیل مدافع از قربانی تجاوز پرسید: آیا از تجاوز لذت بردی؟ در ایران، ریحانه جباری به جرم دفاع از خود در برابر تجاوز جنسی محکوم به اعدام شد. اصغر فرهادی، کارگردان فیلم “فروشنده” از جمله هنرمندانی بود که پس از صدور حکم قصاص برای “ریحانه جباری” از خانواده مقتول تقاضای عفو نموده بود. ریحانه جباری در 19 سالگی به جرم قتل مرتضی سربندی 47 ساله، بازداشت و محکوم به اعدام شد. ریحانه جباری اتهام قتل غیر عمد را پذیرفت و دلیل آن را نتیجه دفاع از خود در برابر تجاوز جنسی اعلام نمود. حکم اعدام وی به جرم قتل عمد در آبان ماه 1393 اجرا شد. گویا قربانی تجاوز، راهی جز بخشیدن متجاوز خود ندارد.

۱۳۹۹ مرداد ۱۵, چهارشنبه

خیر و شر آمونیوم نیترات



۲۷۵۰ تن آمونیوم نیترات که باعث انفجارهای مهیب در بیروت شد، یک کود شیمیایی است که برای نیتراته کردن خاک جهت کشاورزی به کار می رود و از طرف دیگر یک ماده منفجره نیز محسوب می شود که در ساخت بمب از آن استفاده می شود.
آمونیوم نیترات، مرا یاد شیمیدان آلمانی فریتس هابر انداخت که در فصل اول سریال نابغه راجع به انیشتین با او آشنا شدم.
فریتس هابر باور داشت که یک شیمیدان در زمان صلح به جهان تعلق دارد ولی در زمان جنگ به کشورش. او به خاطر تولید آمونیاک و ترکیب آن با اسید نیتریک که ماده اصلی کود شیمیایی و سم ضد آفت هاست، به بهبود کشاورزی کمک بزرگی کرد و جان بسیاری از انسان ها را از گرسنگی نجات داد. همین دستاوردش، از یک طرف باعث شد که خودش در سال ۱۹۱۸ جایزه نوبل شیمی را کسب کند و از طرف دیگر جمعیت جهان از ۱.۶ میلیارد در آن زمان به بیش از ۷ میلیارد در زمان کنونی برسد.
اما جنگ جهانی اول، چهره شر فریتس هابر را به جهانیان نشان داد. او با تولید گاز آمونیاک، نخستین بمب شیمیایی را با ترکیب آمونیاک کلر ساخت که در جنگ بین آلمان و بلژیک در سال ۱۹۱۵ مورد استفاده قرار گرفت. در آن جنگ، حدود ۴۰۰ تن گاز کلر مورد استفاده قرار گرفت که باعث کشته شدن ۶ هزار سرباز گردید. فریتس هابر، لقب پدر بمب شیمایی را از آن خود کرد.
پس از حمله، فریتس هابر به درجه کاپیتان در ارتش آلمان ارتقا یافت و در شبی که او ترفیع رتبه شان در ویلایشان جشن می گرفتند، همسرش کلارا که نخستین زنی بود که در آلمان مدرک دکترای شیمی گرفته بود و همچنین فعال حقوق زنان بود، در مخالفت با استفاده از بمب شیمیایی در جنگ، با شلیک گلوله به سرش خودکشی کرد.
زندگی دراماتیک هابر، با خودکشی همسرش کلارا ختم نشد. هابر در واقع در یک خانواده یهودی به دنیا آمده ولی به مسیحیت تغییر دین داده بود. در زمان جنگ جهانی دوم و روی کار آمدن نازی ها در آلمان، به او به دلیل تعلقش به خانواده یهودی اجازه کار داده نشد. او به سوئیس رفت و در آنجا به دلیل بیماری قلبی در سال ۱۹۳۴ درگذشت. چند سال بعد از مرگش، نازی ها، از گاز سیکلون ب که در نتیجه تحقیقات او بدست آمده بود، برای کشتن میلیون ها یهودی از جمله بستگان هابر مثل خواهرزاده هایش استفاده کردند.